سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تورو من چشم در راهم شباهنگام.

شدم دختری که با سکوتشـــــ سنگـــ ــــــر میگیره

مــــن هنــ ــوز بــــه یــــاد دارم ...

کــــه بــ ــرای داشتنـــــــت ...!

دلــ♥ــی را بــــه دریـــــ ــا زدم ...

کــ ــه از آبــــ واهمــــــه داشـــ ــت !


چهارشنبه 93/2/17 | 8:26 عصر | رهگذر | نظر

باران تکراری نمیشود...

هر وقت بیاید دوست داشتنی است

تو برایم "بارانی"



چهارشنبه 93/2/17 | 3:46 عصر | رهگذر | نظر

 

کاشکی گاهی وقتا خدا از پشت اون ابرها میومد بیرون

و گوشم را محکم می گرفت و داد می زد که :

آهای بگیر بشین سر جات اینقدر غر نزن همینه که هست!!!

بعد یک چشمک میزد و اروم توی گوشم می گفت :

همه چی درست میشه....


چهارشنبه 93/2/17 | 3:36 عصر | رهگذر | نظر

 

 

همه ی چیزهای از دست رفته یه روزی بر میگردند،

اما درست وقتی که یاد می گیریم بدون آنها زندگی کنیم!

 


یکشنبه 93/2/7 | 4:4 عصر | رهگذر | نظر

بچه که بودم فکر می کردم همه ی مرد ها مثل بابام هیکلی اند وسبیل دارند اما....حالا که بزرگ تر شدم فهمیدم هیچ کس مثل پدرخودم نیست پس از صمیم قلبم فریاد میزنم بابا خیلی دوســـــــــــــــت دارم .............این متن از رها خانم بود


یکشنبه 93/2/7 | 3:38 عصر | رهگذر | نظر


چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی مهتاب امشب چه زیباست ، ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا؟ من بی قرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
خیالت گرچه عمری یار من بود، امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده ، ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست ، ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا؟ من بی قرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
دل دیوانه را دیوانه تر کن، مرا از هر دو عالم بی خبر کن
دل دیوانه را دیوانه تر کن، مرا از هر دو عالم بی خبر کن ، بی خبر کن
بیا امشب شرابی دیگرم ده، ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم


یکشنبه 93/2/7 | 3:33 عصر | رهگذر | نظر

از ذهـــن تا دهــــن فقط یک نقطـــه فاصله است

تا ذهنـــت را باز نکردی

دهنـــت را باز نکن! .


یکشنبه 93/2/7 | 3:33 عصر | رهگذر | نظر


عشق
همین است که بخواهی
چه سه چرخه ی کوچکی را
چه هکتارها زمین
چه زنی را
چه مردی را؛
عشق کم و زیاد ندارد
عشق
یعنی هر چیزی که
با همه ی وجودت بخواهی .


یکشنبه 93/2/7 | 3:32 عصر | رهگذر | نظر

ghalebhaa