سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تورو من چشم در راهم شباهنگام.

شدم دختری که با سکوتشـــــ سنگـــ ــــــر میگیره

دلمـ میخواهـدکسے باشـد

«خوب» باشـد

«مهربان » باشـد

« بس» باشد

همه ے ایـنابودن هایش فقط براے مـن باشد

فقط براے مـن ..

 


یکشنبه 92/11/27 | 2:45 عصر | رهگذر | نظر

 

<< کم گوی و گذیده گوی >>


یکشنبه 92/11/27 | 2:41 عصر | رهگذر | نظر

نه


چشمانم شور نبود  


اگرکه آخر کارمان به ندامت کشید


دستهایم بی نمک بود


شنبه 92/11/19 | 2:2 عصر | رهگذر | نظر

سلام دوستان این داستان وخودم نوشتم امیدوارم  خوشتون بیاد تا دیر نشده بریم سراغ داستانم
                                     بهترین را برایش خواستم     

بی او از کوچه های تاریک شب با هراس زیاد می گذشتم و عکسش در آغوشم بود چشمان براق گربه ی سیاهی آزارم می داد
 
ناگهان دو نور به زمین افتاد نور اول گذشت وهیچ اثری از آن باقی نماند اما نور دوم بر جلویم افتاد نور ستاره ای دنباله دار

بود سریع آرزو کردم که عشقم روزی ببینمت و آن روز شاد باشی اما ستاره دنباله دار چشمکی زد و گفت ( قبل از اینکه این جا

بیایم در دستان عشق تو بودم واو آرزو کرد که هر چه سریع تر رابطه ی بینتان تمام شود و او به عشق دیگر خود ش برسد

ولی تو بهترین را برایش آرزو کردی ) آن لحظه عکسش از دستم افتاد و شیشه ی قاب عکس خورد شد وستاره ی دنباله دار

از بین رفت ومن همه چیز را فراموش کردم ولی انگار باز هم در دنیا چیزی را کم داشتم و احساس تنهایی می کردم ...امیدوارم خوشتون بیاد


چهارشنبه 92/11/9 | 7:26 عصر | رهگذر | نظر

وقتی کسی رو دوست داری  حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیا رو بدی  فقط یک بار نگاهش کنی

به خاطرش داد بزنی  به خاطرش دروغ بگی

رو همه چیز خط بکشی  حتی رو برگه زندگی

وقتی کسی تو قلبته  حاضری دنیا بد باشه

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

قیده تمومه دنیا رو به خاطره اون میزنی

خیلی چیزا رو میشکنی تا دله اونو نشکنی

حاضری بگذری از دوستایه امروز و قدیم

اما صداشو بشنوی شب از میون دو تا سیم

حاضری قلبه تو باشه پیشه چشایه اون گرو

فقط خدا نکرده اون یک وقت بهت نگه برو

حاضری حرفه قانون رو ساده بزاری زیر پات

به حرفه اون گوش بدیو به حرفه قلبه با وفات

وقتی بشینه به دلت از همه دنیا میگذری

تولد دوبارته اسمشو وقتی میبری

حاضری جونت رو بدی ، یه خار تویه دستشم نره

حتی یه ذره گردو خاک مبادا تو چشاش بره

وقتی کسی تو قلبته یک چیزه قیمتی داری

دیگه به چشمات نمیاد اگر که ثروتی داری

نزار که از دستت بره این گنجه خیلی قیمتی    --- از مریم گلدلم شکست


سه شنبه 92/11/8 | 4:29 عصر | رهگذر | نظر

ghalebhaa