تورو من چشم در راهم شباهنگام.

شدم دختری که با سکوتشـــــ سنگـــ ــــــر میگیره

من خدا را دارم

کوله بارم بر دوش،

سفری میباید،

سفری بی همراه...

گم شدن تا ته تنهایی محض؛

سازکم با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفر ترسیدی،

تو بگو از ته دل" من خدا را دارم"........


دوشنبه 92/10/16 | 9:15 عصر | رهگذر | نظر

ghalebhaa