سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تورو من چشم در راهم شباهنگام.

شدم دختری که با سکوتشـــــ سنگـــ ــــــر میگیره

آره...

سیگاری آتش می زنم!

چشم در چشم!
زیر پلک های شب
گُم می شوم.

سیگاری آتش می زنم!

کمی این سو
کمی آن سو!
تو نیستی مثل همیشه
و شب به خواب می رود.

سیگاری آتش می زنم!

مسخ ِ زوزه ی شغال ها
و زوزه ی سگ های انزوا
که مرا تا بن بستِ نبودن
پرت می کند.

سیگاری آتش می زنم!

حالا خروس، سپیده را داد می زند
و از تو چیزی جز ته سیگار های تنهایی ام
نمانده است.

من هنوز،
به این فکر می کنم که باید،
سیگاری آتش بزنم ...


پنج شنبه 92/9/7 | 7:59 صبح | رهگذر | نظر

ghalebhaa